یکی از ویژگیهای برجسته نوع انسان، توانایی او در یادگیری است.
توانایی یادگیری در انسان کاملا مشهود است و او را از سایر حیوانات جدا می کند.
این تمایز، در توانایی انسان در زمینه استفاده از تفکر انتزاعی، زبان گفتاری و نوشتاری، بازنمایی و... مشاهده می شود.
همان طور که بدن همه انسانها بر اساس الگوی مشترکی سازمان یافته است، مغز انسانها نیز از الگوی مشترکی تبعیت می کند.
به عبارت دیگر، همه انسانها دارای یک طرح کلی و مشترک، تواناییهای پایه ای یکسان و نیز مغزی هستند که بر اساس آن برای انجام دادن بعضی از امور توانایی بیشتری دارد.
برای مثال، تمام انسانهای سالم، صحبت کردن را یاد می گیرند، ولی یادگیری نوشتن آسان نیست.
در مورد افراد سالم، هر تفاوت عمده در پیشرفت درسی گروهها یا افراد، احتمالا به دلیل تفاوت در تربیت یا فرهنگ است تا تفاوت در ساختار مغزشان.
اگرچه ساختار مغز انسانها الگوی مشترکی دارد، تفاوتهای فردی بین آنان بسیار مشهود است.
ساختمان مغز انسان به گونه ای است که می تواند به محرکهای بیرونی پاسخ داده و با توجه به آنها تغییر کند.
این پاسخگویی در سراسر زندگی ادامه دارد، اما میزان آن بعد از بلوغ کاهش می یابد.
تحریک مغز از طریق آموزش رسمی، تغييرات دایمی در ساختار آن ایجاد می کند.
وقتی قسمتی از مغز انسان تحریک می شود برای مثال، بوی چیزی موجب برانگیختگی مرکز بویایی شود)، تحریک ایجاد شده در سراسر شبکه تأثیر می گذارد و به سایر مراکز نیز منتقل می شود؛ یعنی مغز می تواند به مجموعه ای از تحریکات به طور همزمان در سطوح بسیار متفاوت پاسخ دهد