تعريف جهانيشدن
جهانيشدن، واژهاي رايج در دهة 90 است كه به عنوان روندي ازدگرگوني كه از مرزهاي سياست و اقتصاد فراتر ميرود و علم، فرهنگ و شيوةزندگي را نيز در بر ميگيرد، استفاده ميشود. جهانيشدن پديدهاي چند بُعديو قابل تسرّي به جنبههاي گوناگون اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي،فرهنگي، نظامي و فنآوري و همچنين عرصههاي ديگري چون محيط زيستاست.
هيچ اتّفاق ِنظري بين دانشمندان در مورد تعريف دقيق جهانيشدن، ياتأثير آن بر زندگي و رفتار ما وجود ندارد. برخي از دانشمندان كوشيدهاندجهانيشدن را به عنوان مفهومي اقتصادي تعريف كنند؛ در حالي كه جمعيديگر به تبيين اين مفهوم در چارچوب كلّ تحوّلات فرهنگي، سياسي،اقتصادي و زيستمحيطي اخير پرداختهاند. ميتوان تعاريف ارائه شده را بهدودستة كلّي تقسيم كرد. دستة اوّل، جهانيشدن به معناي عام را در نظر دارندو دستة دوم تنها به جهانيشدن اقتصاد اشاره دارند. تعاريف زير وابسته بهدستة اوّل هستند:
مك گرو، ميگويد:
جهانيشدن، عبارت است از برقراري روابط متنوّع و متقابل بين دولتها وجوامع كه به ايجاد نظام جهاني كنوني انجاميده است و نيز فرآيندي كه ازطريق آن، حوادث، تصميمات و فعاليتها در يك بخش از جهان، ميتواندپيآمدهاي مهمي براي ساير افراد و جوامع در بخشهاي ديگر كرة زمينداشته باشد.
از نظر گيدنز، جهانيشدن اين گونه تعريف ميشود:
تشديد روابط اجتماعي در سراسر جهان كه مكانهاي دور از هم را چنان بههم مرتبط ميسازد كه رخدادهاي هر محل، زادة حوادثي است كه كيلومترهادورتر به وقوع ميپيوندد.
رابرتسون، بر اين باور است كه جهانيشدن به عنوان يك مفهوم هم بهكوچك شدن جهان و هم به تقويت آگاهي از جهان اشاره دارد و امانوئلريشتر جهانيشدن را شكلگيري شبكهاي ميداند كه طي آن اجتماعاتي كهپيش از اين دورافتاده و منزوي بودند، در وابستگي متقابل و وحدت جهانيادغام ميشوند.
سيموز در تعريف جامعتري از جهانيشدن، ويژگيهاي اين پديده راچنين ميداند:
1. مرزهاي ملّي براي جداسازي بازارها، اهميّت خود را از دست ميدهند.
2. فعاليتهاي توليدي فرامرزي، تخصصي ميشوند و بنابراين، سببشكلگيري شبكههاي توليدي چند ملّيتي ميگردند.
3. قدرتهاي چندپاية تكنولوژيك شكل ميگيرند كه اين امر در نهايتبه همكاريهاي بيشتر بين بنگاههاي بينالمللي منتهي ميشود.
4. شبكه اطّلاعاتي جهاني، همة جهان را به يكديگر مرتبط و وابستهميكند.
5. همبستگي بيشتري در مراكز مالي دنيا به وجود ميآيد.
برخي ناظران، جهانيشدن را بر اساس رابطة قدرت بين دولتها ونهادهاي غيردولتي، به ويژه شركتهاي چند ملّيتي تعريف ميكنند و برمركزيت شركتهاي چند ملّيتي و دولتها در شكل دادن به جغرافياي متحوّلاقتصاد جهاني تأكيد مينمايند.
از آن جا كه جهانيشدن اقتصاد، در پي تحول عميق سرمايهداري و درساية چيرگي و رهبري كشورهاي پيشرفتة سرمايهداري و حاكميّت نظام سلطه ومبادلة نامتوازن و ناهمگون صورت ميپذيرد، شايد يكي از واقعيترينتعريفها از جهانيشدن اقتصاد را، عادل عبدالحميد علي، ارائه داده باشد.او ميگويد:
جهانيشدن اقتصاد، عبارت است از درهم ادغام شدن بازارهاي جهان درزمينههاي تجارت و سرمايهگذاري مستقيم و جابهجايي و انتقال سرمايه ونيروي كار در چارچوب سرمايهداري و بازار آزاد، و در نهايت، سرفرودآوردن جهان در برابر قدرتهاي جهاني بازار كه منجر به شكستهشدنمرزهاي ملّي و آسيب ديدن حاكميّت دولتها خواهد شد. عناصر اصلي ومؤثر در اين پديده، شركتهاي بزرگ فراملّي و چندملّيتي هستند.جهانيشدن، اوج پيروزي سرمايهداري جهاني در پهنة گيتي و حاكم شدنرقابت بيقيد و شرط در سطح جهان است؛ رقابتي كه براي كشورهايثروتمند، درآمد بيشتر و براي كشورهاي فقير، فقر بيشتر به ارمغانميآورد.
ابعاد جهانيشدن
جهانيشدن، در ابعاد گوناگوني انجام ميشود. دامنة تغييرات آن گسترده وابهامبرانگيز است. سير تحوّلات به گونهاي است كه توانايي بشر را براي نظمبخشيدن و مهارش، زير سؤال ميبرد. بيسبب نيست كه بعضي ازپُست مدرنها مانند كنت جويت اين پديده را «بينظمي تازة جهاني»دانستهاند. زيگموند باومن با تأييد اين سخن مينويسد:
جهانيشدن، نامعلومي، سركشي و خصلت خودرأيي امور جهان است؛ يعنينبود يك مركزيّت، يك كانون نظارت و يك هيأت رهبري ... است.
البته، نبايد اين سخن ما را به اشتباه افكند، زيرا جهانيشدن در بعداقتصادياش چنين نيست؛ كساني كه آب پشت سدها را رها كردهاند، تواناييمهار سيلاب را هم دارند. هدف جهانگرايي تحقّق ليبراليسم، در تمامعرصههاي زندگي است. در اين ميان تبيين ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگيجهانيشدن لازم است كه ما به بعد اقتصادي آن ميپردازيم.
بُعد اقتصادي
تحوّلات مربوط به جهانيشدن، بيش از همه در حوزة اقتصاد انجام گرفتهاست. تعميق وابستگي متقابل بين اقتصادهاي ملّي، يكپارچهشدن بازارهايمالي، گسترش مبادلات تجاري به همراه مقرّراتزدايي و از ميان برداشتنتعرفهها و ضوابط حمايتي بازرگاني و ايجاد نهادهايي مانند سازمان تجارتجهاني با هدف گسترش و تسرّي تجارت بينالمللي، از جمله نمودهايجهانگرايي اقتصادي است.
ايجاد تحوّلات ساختاري در اقتصاد جهاني، موجب تشديد روابطاقتصادي فرامرزي شده است. سرمايهگذاريهاي روزافزوني كه با گشودهشدن بازارهاي مالي سراسر جهان انجام ميشود، باعث افزايش ادغامهاياقتصادي و تشكيل اتحاديّههاي منطقهاي شده است. بازارهاي مالي پنهان،چنان به هم ميپيوندند كه ميتوان گفت در آينده شاهد يك «دهكدة اقتصاديجهاني» خواهيم بود.
پشتیبانی 24 ساعته :
09909994252
برچسب ها:
تحقیق جهانی شدن اقتصاد علل عوامل