تشخيص سهم متعارفي تغييرات اجباري حسابداري : موردي از مندرهاي ناشي از مقدار نقصان سرقفلي انتقالي
چكيده :
اين مقاله پيرامون چگونگي استفاده از متود عطف بماسبق ، بحث هايي را عنوان نموده است اينكه آيا اين متود بكارگرفته مي شود يا خير و به موضوع تغيير اجباري حسابداري نيز پرداخته است و تأثير آن را روي شيوه هاي اندازه گيري و تشخيص مورد بحث و بررسي قرار داده است موضوع ديگر ياد شده اين است كه آيا گزارش انگيزه ها و محدوديت ها توام با بزرگي ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي هستند كه به وسيلة شركت هاي كانادايي اجرا كنندة بخش 3062 روي سرقفلي خريداري شده گزارش شدند .
نتايج مان نشان مي دهد شركت ها براي ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي هم زيادتر ارزيابي مي كنند و هم كمتر . ما همچنين نشان مي دهيم كه هيئت هاي بازرسي مستقل و مجزا از لحاظ مالي ، براي فرصت طلبي مديريت ممنوعيت هايي قائل ميشوند.
كليد واژه ها :
حسابداري براي سرقفلي ، كاهش يا نقصان در سرقفلي ، هئيت بازرسي ، حاكميت شركت ، تغييرات اجباري حسابداري
در اين مقاله بررسي شده است كه آيا گزارش انگيزه ها و محدوديت ها روي موقعيت هاي پذيرش شركت ها تأثير مي گذارد و اگر تأثيري دارد اين تأثير چگونه است .
وقتي شركت ها بايد از متود عطف بماسبق استفاده كنند تا تغيير اجباري حسابداري را بحساب آورند ، موقعيت چگونه است .مهمتر آنكه به بررسي گزارش انگيزه ها و محدوديت هاي توام با بزرگي ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي مي پردازيم كه به وسيلة شركت هاي كانادايي گزارش شده است .
اين شركت ها از استانداردهاي اصلاح شدة سرقفلي خريداري شده پيروي كردند .
از سال 2002، گرچه استانداردي به طور مشترك تهيه شد و اجرا گرديد SFAS 142 در ايالت متحده ، بخش 3062سازمان كانادايي كتابچة حسابداران صاحب امتياز در كانادا ) اما شركت هاي كانادايي و امريكايي بايد (a) كاهش ارزش سرقفلي را متوقف كنند و (b) تست نقصان دو مرحله اي روي سرقفلي هر سال را در تاريخ معيني در يك روز انجام دهند همچنين در استاندارد ، تأكيد شده شركت ها بايد ضررهاي ناشي از نقصان تشخيص داده نشدة موجود را بصورت اثر انباشتي تغيير در اصل حسابداري تشخيص دهند.
محتواي كتب كانادايي فرصت بي نظيري را فراهم مي كنند تا بررسي كنند آيا چنين موقعيت حسابداري مهم است يا خير .
برعكس SFAS142 ، كه متود اثر انباشتي را ملزم مي سازد ، بخش 3062 تأكيد مي كند كه متود عطف بماسبق براي بحساب آوردن تغيير در سياست حسابداري به كار رود ( يعني پذيرش ، حذف حساب ها باعث باز نگه داشتن عايدي هاي محفوظ مي شود به جاي آنكه درآمد خالص مطرح گردد)
آگاهي از موقعيت هاي گزارش مديران در محتواي تشخيص سهم متعارفي مهم است چون استفاده از متود عطف به ماسبق در سال هاي آينده افزايش خواهد يافت :
درماه مه 2005 ؛SFAS 154 , FASB را صادر كرد . تغييرات حسابداري اصلاحات خطا كه استفاده از متود عطف بماسبق براي به حساب آوردن تغييرات در اصول حسابداري ، براي سال هاي مالي آغازين در 15 دسامبر 2005 يا پس از آن الزامي است .
ما روي پذيرش SFAS142 / بخش 3062 تأكيد مي كنيم و براي اين انتخاب چندين دليل وجود دارد اولاً پيرامون اين موضوع ، بحث و جدال هايي برپاست چون آن جايگاه قابل توجهي را براي تغبير مديريت ، قضاوت و تمايل ( انحراف ) هم در زمان پيدا شدن و هم در دوره هاي آينده به جا مي گذارد و به برآوردهاي غير قابل بررسي ارزش شركت و سرقفلي موجودش نياز دارد .
همچنين SFAS142 ./ بخش 3062 يك محيط مناسب براي تست زمينة فرصت طلبي مديريتي است با توجه به تشخيص اثر انباشتي تغييرات حسابداري اجباري مطابق با متود عطف بماسبق .
ثانياً گرچه تشخيص سهم متعارفي ؛ به مديران فرصت مي دهد تا عايدهاي عملياتي آينده را با به حداكثر رساندن ضرر اوليه حفظ كنند ، اما آنها بايد اثر منفي ضررهاي ناشي از كاهش را روي كيفيت ترازنامهاشان و روي انتظارات جريان نقدي آينده شركت كنندگان بازار در نظر بگيرند . بنابراين آشكار نيست كدام يك از انگيزه ها مستولي مي شوند .
ثالثاً تصميمات بر اساس پذيرش استانداردهاي جديد اتخاذ مي شود واحتمالاً بيشتر از يك دورةحسابداري را تحت تأثير قرار مي دهند . با ارائه مجموعةثابتي از نقصان هاي موجود روي يك افق محدود و معين ، پذيرش حذف حساب ها مي تواند به صورت شيوه هاي چاره انديشي احتمالي ( بازدارنده ها) براي مديريت عايدي هاي بالقوه آينده مشاهده شود . چون آگاهي (ارزيابي بالا ) از ضررناشي از نقصان انتقالي ، جايگاهي را براي ضررهاي ناشي از نقصان ياكاهش سالانة متعاقب مهمتر به جاي مي گذارد ، نهايتاً پذيرش بخش 3062 / SFAS142 ، آستانة كاهش را پايين آورده و تشخيص ضررهاي كاهش بزرگ را امكان پذير مي سازد .
در مقاله اي ، (2006)Weber , Beatty نشان مي دهند كه موقعيت هاي پذيرش SFAS142 به صورت قراردادي و با انگيزه هاي بازاري در خصوص تبادل بين زمان و تشخيص دادن ويژة صورتحساب در آمد در ايالات متحده توأم مي باشند.
اين مقاله حداقل از لحاظ 2 جنبة اصلي با مقالة weber , Beaty فرق مي كند .
اولاً مطالعه ما به بررسي موقعيت هاي پذيرشي پرداخته كه در اين موقعيت ها شركت ها به جاي متود اثر انباشتي ، بايد از متود عطف بماسبق استفاده كنند .
شاهد تحربي و روايتي بيان مي كند كه هر دو متود اجرا ، به طور متفاوت دريافت مي شوند حتي اگر هيچكدام اثري روي عايدهاي بالاي خط نداشته باشند مطابق با نظرية (2003)Karleff ، متود عطف بماسبق ، ميتواند از عهدة خنثي كردن اثر به خوبي برآيد و به رويدادهاي منفي نيز توجه مي كند چون آنها در گذشته مدفون مي شوند در صورتحساب درآمخد ظاهر نمي شوند . واين برعكس متود اثر انباشتي است بنابراين ، بررسي صورتحساب درآمد براي گزارش رويدادهاي منفي مفيد بوده و مزيت هايي به همراه دارد . با توجه به اين ايده (1992)Hoskin , Gujarthi , (1995) Lilien , Haw , Balsam نشان مي دهند كه وقتي موقعيت بين اثرانباشتي و متود عطف بماسبق را بر مي گزينند تا تغييرات حسابداري ، را به حساب آورند ، مديران تمايل دارند تا متود اثر انباشتي راانتخاب كنند واين موقعي است كه اثر تغيير ، افزاينده درآمد است . برعكس ، آنها وقتي متود عطف بماسبق را ترجيح مي دهند كه اثر انباشتي تغيير ، كاهندة درآمد باشد . تشخيص سهم متعارفي نيز براي شركت ها فرصتي را فراهم آورده تا وقتي اثر تغيير را در سياست حسابداري در عايدهاي سه ماهه اشان فاش مي كنند، كمتر به آينده ارتباط داشته باشد . نزديك به 50% شركت هاي نمونه امان تست نقصان ناشي از سرقفلي انتقالي را در گزارش هاي عادي هاي سه ماهه اشان حتي ذكر هم نكردند .
ثانياً ، ما به چهارچوب گزارشي جامع تري متكي هستيم تا بزرگي ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقال گزارش شده را شرح دهيم .توانايي مديران براي فرصت طلبي كردن حداقل تا حدي به كارآيي اطلاع رساني هيئت بازرسي بستگي دار SFAS142/ بخش 3062 براي سال هاي مالي آغازين در 1 ژانويه 2002 و يا پس از آن بكار رفت . اين دوره با فشارهاي زياد از جانب هيئت هاي بازرسي براي مهار كردن بهتر ميدريت عايدي ها، و كلاهبرداري در صورتحساب مالي و اصلاح استانداردهاي حاكميت شركتي به طور سراسري مطابق با آن هدف توأم مي باشد علاوه بر اين ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي ، بزرگ بودند.
بنابراين انتظار مي رفت كه تست نقصان ناشي از سرقفلي انتقالي در معرض رسيدگي دقيق و جامع هئيت هاي بازرسي قرار بگيرند .
از شركت هاي داراي تناسب بالاتر مديران و رؤساي آگاه به زمينه هاي مالي و مستقل انتظار مي رود كه در گزارش هئيت هاي بازرسي ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي غير عادي پايين تري را ثبت كند.
در اينجا به شركت هاي كانادايي مي پردازيم كه بايد ازمتودهاي عطف بماسبق استفاده كننده متودهايي كه منجر به استفاده از مجموعه انگيزه هاي گزارش دهنده مي شوند، اين انگيزه ها تاحدي متفاوت از ايده هاي weber , Beaty (2006) هستند .آن همچنين فرصتي را براي خدمات ارزنده به اين صنف را فراهم مي كند .اولاً انتظار داريم ، انحراف هدف نسبت مالي تؤام با ضررهاي بزرگتر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي باشد . تحت متود عطف بماسبق ، ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي ، سرمايه ها و سهم متعارفي را به طور برابر كاهش مي يابند بدون آنكه درامد خالص تحت تأثير قرار بگيرد ، و اين باعث افزايش و يا بالا بردن ارزش RoA , RoE مي شود .
ابتكار ، انگيزه اي را براي شركت هاي داراي حدي پايين تر از ميانگين RoA , RoE خلق مي كند تا نقصان اوليه را به حداكثر برساند و به اين ترتيب ارزش اين نسبت ها به سمت هنجار صنعت آورده مي شود. اين انگيزه فقط براي شركت هايي مطرح است كه از متود عطف بماسبق استفاده مي كنند چون ضرر انتقالي ، به طور برابر ، سرمايه ها ، سهم متعارفي و درآمد خالص تحت متود اثر انباشتي را كاهش مي دهد به اين ترتيب RoA , RoE نيز كاهش مي يابند. ما همچنين انتظار داريم كه ارزش اختيارات سهام قابل تبديل به پول و نياز به تأمين مالي با ضررهاي پايين تر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي همراه باشد . نهايتاً براي بررسي اينكه آيا استفاده از متود عطف بماسبق در واقع رفتار گزارش دهندة متفاوت را تحريك مي كند، ما گزارش عمليات شركت هاي ليست شدة متقاطع در ايالات متحده را باگزارش عمليات شركت هاي ليست شده در بورس سهام تورنتو ( TsX) مقايسه مي كنيم شركت هاي موجود در ليست متقاطع (عرضي ) كه ضرر ناشي از نقصان سرقفلي انتقالي را تحت Gaap كانادايي گزارش ميدهند . مسئول ضرر انتقالي درآمد خالص هستند و اين تعهد مطابق با Gaap US است و طبق آن رقمي از عايدهاي ارزيابي شده در نوشته اي براي صورتحساب هاي ماي افشاء مي شود
اينكار به طور بالقوه ، بعضي از مزيت هاي بررسي صورت حساب درآمد را براي تشخيص ضرر انتقلاي ، حذف مي سازد و انگيزه اي براي شركت هاي ليست شدة عرضي جهت ثبت ضررهاي كمتر ناشي از نقصان سرقفلي وانتقالي خلق مي كند تا اختلاف بين درآمد خالص گزارش شده تحت Gaap ايالت متحده و كانادا به حداقل برسد .
اين فرضيه مي تواند فقط در مجموعة قوانين كانادايي تست شودچون شركت هاي ايالات متحده ليست شده در TSX نبايد اصلاحي در زمينة اختلافات اصلي بين Gapp كانادا و ايالات متحده را فراهم كنند.
نتايج تجربي ، ارتباط بين ضررهاي ناشي از نقصان سرقفلي انتقال گزارش شده و انگيزه هاي گزارش دهندة مديران و محدوديت هاي آنها را نشان مي دهند به نظر ميرسد اين نتايج را ثبت مي كنند تا انحراف از ميانگين صنعت RoA , RoE به حداقل برسد مثل وقتي كه آنها تغييري را رد CEO تجربه مي كنند نتايج در شركت هايي ثابت هستند كه ضررهاي پايين تري از نقصان انتقالي از ثبت كردند تا از انحراف بيشتر از اهرم ميانگين صنعت جلوگيري شود ، وقتي سودهاي تشخيص داده نشده قابل اندازه اي روي اختيارات سهام اجرايي قابل عرضه وجود داشته باشند و وقتي آنها در ايالت متحده در ليست عرضي باشند، همين موقعيت مطرح است . يافته هايمان نيز نشان مي دهند كه شركت هايي با تناسب بالاتر علم مالي و رؤساي مستقل در گزارش هئيت بازرسان ، ضررهاي پايين تر غير طبيعي از كاهش سرقفلي انتقالي ثبت مي كنند كه با چنين روسايي ثابت است، و به طور مؤثري فرصت طلبي مديريتي را باتوجه به ضررهاي نقصان سرقفلي انتقالي محدود مي كند. آناليز بيشتر نشان مي دهد كه موقعيت هاي گزارش دهندة سرقفلي شركت ها تحت تأثير انگيزه ها قرار مي گيرند تا ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي را تنها وقتي به حداكثر برسانند كه ضرر انتقالي انتظار رود با اين حال ، انگيزها براي به حداقل رساندن ضررهاي ناشي از كاهش سرقفلي انتقالي تحت تأثيراينكه آيا سرقفلي كل شركت كاهش يافته يا خير قرارنمي گيرند.
بقية مقاله به صورت زير سازماندهي شده است : بخش بعدي اطلاعات زمينه را فراهم مي كند و مروري بر تحقيق قبلي دارد،بخش بعد از آن ، فرضيه هاي تحقيق را فراهم كرده است ، مدل ها و متغيرها در بخش چهارم معرفي شدند .
نتايج نيز در ادامة اين مباحث ارائه شدند و بخش آخر نتيجه گيري از مطالب است
زمينه
حسابداري براي تغييرات حسابداري
پشتیبانی 24 ساعته :
09909994252
برچسب ها:
حسابداري تغييرات حسابداري تحقیق تشخيص سهم متعارفي نقصان سرقفلي انتقالي