اهميت جنگهاي سياسي و اقتصادي
اگر جنگها مهمتر از آنند كه صرفاً به دست ژنرالها سپرده شوند پس مطالعة جنگها هم با اهميت تر از آنست كه صرفاً به دست تاريخ نويسان سپرده شود. تاريخ نويسان نظامي با تمركز روي جنبههاي تكنيكي جنگ لشكركشيها نبردها و تكنولوژي تمايل كمتري به بررسي جنبههاي سياسي اقتصادي و اجتماعي جنگ نشان دادهاند. فقط اخيراً و به شكلي آزمايش تغييراتي در اينگونه بررسيها صورت گرفته است اين موضوع اهميت چنداني نخواهد داشت مگر اينكه همزمان و در كنار آن جنگها ارتشها و سياستها شكي نيست كه جنگها تأثير مستقل و شديدي بر سياست بينالملل و موقعيت ملتها دارند. نابودي رايش سوم (رايش عنواني بود كه آلمانها به كشور خود داده بودند و رايش سوم با آلمان هيتلري گفته ميشد)
در جنگ جهاني دوم توسط اتحاد جماهير شوروي و ايالات متحده واقعهاي را رقم زد كه قسمتي از تاريخ جهان را به خود اختصاص داد اين همكاري نظامي موقتي و كم نظير بين دو ابر قدرت آينده پيامدهايي به دنبال داشت كه بر نظام بينالمللي تأثير گذاشت. فروپاشي آلمان نازي و متعاقب آن تسلط سياسي ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروي بر نظام موازنة قدرت اروپا كه از زمان عهدنامة وستفالي (پيمان صلحي بود كه بين دول اروپا منعقد شد) بمدت 300 سال ساختار سياست بينالملل را تحت تأثير خود قرار داده بود. ضربة مهلكي وارد آورد اين اتحاد پيشبيني نشده قدرت آلمان را كه پس از اتحاد نهايي دو آلمان در سال 1870 بمدت 75 سال بيرقيب مانده بود نابود كرد و به دوران حكومت 12 سالةرايش سوم كه تا ژوئن 1944 بر قاره اروپا مسلط بود پايان داد. قدرت آلمان در جنگ جهاني اول بقدري بود كه حتي در نوامبر 1918 ارتش اين كشور در خاك كشورهاي اروپايي باقي مانده بود. در جنگ جهاني دوم اتحاد جماهير شوروي ايالات متحده و امپراتوري بريتانيا در يك جنگ چهار ساله آلمان نازي را نابود كردند. حذف قدرت آلمان از قلب اروپا همزمان با سقوط امپراتوري ژاپن از پا درآمدن بريتانيا و فلج شدن فرانسه بعد از يك دورة چهار سالة اشغال توسط آلمانها خبر از پيدايش نظم نوين بينالمللي ميداد اين مسئله از امكان ادامة حيات ارتش آلمان كه باعث واماندگي اروپا در دهة 1930 شد ارتشي كه در جنگ جهاني اول به طور كامل سركوب نشده بود جلوگيري كرد عملكرد مطلوب نظامي اتحاد جماهير شوروي و ايالات متحده باعث شد كه نيروهاي اين دو كشور در سال 1945 در آلپ (رودخانه اي مهم در شمال آلمان) در خاك آلمان به هم ملحق شوند و اين خود سبب شد كه اين ابر قدرتهاي در حال تولد كه تا قبل از آن زمان نيروهايي حاشيهاي بودند، بر ويرانههاي نظام جهاني به جلو رانده شوند و سرنوشت تازه اي را براي جهان رقم بزنند.
بطور عجيبي پس از پايان جنگ اين دو دولت به نيروهايي مسلط تبديل شدند بنابراين چنين به نظر ميرسد كه وقايع جنگ جهاني دوم نتيجة جنگ جهاني اول را دگرگون ساخت و باعث آن شد كه روسيه فعال از نظر سياسي و ضعيف از نظر نظامي و ايالات متحدة منزوي از نظر سياسي و آزمايشي نشده از نظر نظامي در نظام جهاني مطرح شوند در سال 1945 هر دو قدرت هم از لحاظ سياسي و هم از لحاظ نظامي حداقل در ظاهر قدرتمند به نظر ميآمدند.
بدون نابودي نظامي و اشغال آلمان و ژاپن و همچنين تصرف اروپايي شرقي و شرق آلمان توسط شوروي در پايان جنگ جهاني دوم ظهور شوروي به عنوان يكي از دو ابر قدرت دوران پس از جنگ مطمئناً ناممكن بود. بدون از پاي درآمدن بريتانياي كبير فلج شدن فرانسه و انهدام آلمان نقش قدرتمندانة ايالات متحده در غرب نيز بعد از سال 1945 غير قابل تصور بود تو بجورن تاتسن در كتاب جديدش در مورد تاريخ نظامي اين گونه نوشته است:
«تحركات داخلي كشورها كه به شكل رقابتهاي نظامي بين ملت- كشورها نمايان ميشود بيشتر از آنچه تصور ميشد در ظهور و پيشرفت نظامي مترقي جهان دخالت داشته است. بجاي تمركز صرف بر امكانات توليد براي مسير پيدايش جهان جديد ما بايد تأثير عوامل تخريبي را نيز به همان اندازه در نظر بگيريم.»
جنگها همچنين تأثير شديدي بر سرنوشت و ماهيت ملتها و كشورها دارند. در جنگ جهاني اول هنگامي كه روسيه تزاري در معرض جنگ قرار گرفت شكست خورد و از هم پاشيد در طول 20 ماه از حضور اين كشور در جنگ ارتش نتوانست هيچ حملة موفقيت آميزي عليه آلمان انجام دهد جالب اينجاست كه ارتش امپراتوري آلمان بيشتر درگير جبهة غرب بود و فقط نيروهاي فرعي اين كشور در جبهة شرق حضور داشتند سرانجام انقلاب فوريه رژيم تزاري را سرنگون كرد و به مشاركت روسيه در جنگ پايان داد. معاهدة شرمآور «برست- ليتوفسك» در مارس 1918 باعث افول ستارة اقبال روسيه شد درست در نقطه مقابل شوروي در جنگ جهاني دوم توانست در مقابل حملات غافلگيرانة نيروهاي آلمان نازي مقاومت كند اين در حالي
پشتیبانی 24 ساعته :
09909994252
برچسب ها:
تحقیق اهميت جنگهاي سياسي اقتصادي