اِكْراه، اصطلاحى در فقه و حقوق به معناي وادار ساختن تهديدآميز كسى به عملى كه در شرايط عادي به انجام دادن آن رضا نداشته است.
اكراه در لغت وادار كردن قهري كسى به امري است (نك: فيومى، ذيل كره) و همين معنى، بدون تصرفى قابل ملاحظه، در اصطلاح فقهى نيز مقصود بوده است. بر اساس تعريف جرجانى، اكراه عبارت از الزام و اجبار انسان به امري است كه برپاية طبع يا شرع آن را ناخوش مىدارد و با وجود ناخرسندي، براي رفع ضرري شديدتر، به آن اقدام مىكند (نك: ص 27). مبحث اكراه با تقيه (ه م) ارتباطى نزديك دارد و در دايرة عام فرهنگ اسلامى ترسيم مرزي ميان اين دو دشوار مىنمايد؛ اما اصطلاح تقيه، كمتر به حوزة فروع فقهى راه يافته است.
آنچه در مباحث فقهى و حقوقى، اكراه را از اضطرار متمايز مىسازد، در ميان بودن تهديد است؛ آنچه در اضطرار انسان را به انجام دادن عملى نامطلوب ملزم مىسازد، اوضاع خاصى است كه شخص در آن قرار گرفته است (نك: ه د، اضطرار)، در حالى كه در اكراه، انتخاب حتى در اين حد براي انسان وجود ندارد و روي آوردن به فعل نامطلوب با تهديد، و به خواست اكراهكنندهاي مشخص صورت مىپذيرد.
اكراه در كتاب و سنت: موضوع اكراه در قرآن كريم با همين تعبير بارها مورد بحث قرار گرفته، ولى موارد كاربرد آن معمولاً از جنبة حقوقى برخوردار نبوده است. به عنوان نمونه موضوع اكراه به سخن كفرآميزي كه مورد بخشايش خداوند قرار مىگيرد (نك: نحل/16/ 106)، به وضوح مربوط به شرايطى است كه مسلمانى در دارالكفر مورد تفتيش عقيده قرار گرفته است (تأييد آن در اسباب نزول، واحدي، 190). حتى آيهاي كه مردم را از اكراه كنيزان به هرزگى برحذر داشته، با اين پيامد كه در صورت اكراه خداوند بخشايشگر و مهربان است (نور/24/33)، آشكارا مربوط به دورهاي از تاريخ اسلام است كه ضمانت اجراي كافى براي منع همگان از چنين عملى در كار نبوده است. افزون بر آيات ياد شده، برخى از عالمان اسلامى، معذور بودن «مستضعفان» (نساء/4/98) را با «اكراهشدگان» منطبق دانسته، و به استناد اين آيه، آنان را از عقوبت اخروي بركنار شمردهاند (مثلاً نك: بخاري، 8/55).
در سنت نبوي، بسط و تفسير اين مبحث قرآنى در شماري از اخبار و احاديث بازتاب يافته است؛ به عنوان نمونه، مواردي چند از اين اخبار را بخاري در صحيح خود گرد آورده، و طبقهبندي كرده است (نك: 8/55 - 59). در ميان احاديث نبوي در اين باب، به خصوص بايد به «حديث رفع» اشاره كرد كه در منابع اهل سنت به روايتى كوتاهتر از اماميه شهرت يافته است؛ بر اساس روايت ابنعباس و ثوبان خداوند تكليف را از امت پيامبر (ص) در صورت خطا، فراموشى يا اكراه، برداشته است (نك: ابنماجه، 1/ 659؛ نيز سيوطى، 2/ 24) و در روايت منقول از اهل بيت (ع)، به اين سه، 6 مورد ديگر از رفع تكليف نيز افزوده شده است (نك: ابنبابويه، 417).
اكراه در فقه اسلامى: از آنجا كه افعال مكلفان موضوع علم فقه است، اين ويژگى كه مكلفى عملى را در شرايط اكراه انجام داده باشد، هم از حيث احكام تكليفى و هم وضعى حائز اهميت فراوان است. چون اكراه ممكن است در افعال عبادي، معاملات يا هر فعل ديگري مصداق يابد، به واقع هيچ بابى از ابواب فقهى از موضوع اكراه منفك نيست. از همين روست كه در متون فقهى مذاهب گوناگون، در يكايك ابواب مىتوان مواردي از سوق مباحث به موضوع اكراه را يافت.
موضوع اكراه غالباً به مناسبت در هر باب مطرح بوده، و به ندرت به عنوان مبحثى مستقل مورد توجه قرار گرفته است. نمونههاي محدود از طرح مستقل اين مبحث در آثار مذهب حنفى ديده مىشود و نخستين نمونة آن، كتاب الاكراه محمد بن حسن شيبانى است كه ابننديم از آن ياد كرده است
پشتیبانی 24 ساعته :
09909994252
برچسب ها:
اکراه اجبار حقوق