وظائف مسلمانان در برابر پيامبر (ص)
از مسائلى كه قرآن به آن اهميت خاصى داده است، وظيفه جامعه اسلامى نسبت به پيامبر گرامى است، ما در اين بخش به وظائف دهگانهاى كه قرآن از آنها ياد مىكند، اشاره مىنمائيم و تشريح خصوصيات اين وظائف از قلمرو بحث ما بيرون است .
1- اطاعت از پيامبر (ص)
پيامبر گرامى را از آن نظر كه وحى الهى را از مقام ربوبى دريافت مىكند، نبى (آگاه از اخبار غيبى) و از آن نظر كه مأمور به ابلاغ پيامى از جانب خدا به مردم است، رسول مىنامند، پيامبر در اين دو مقام، فاقد امر و نهى و اطاعت و عصيان است و وظيفهاى جز پيامگيرى و پيام رسانى ندارد و لذا قرآن درباره او مىفرمايد:
«ما على الرسول الا البلاغ و الله يعلم ما تبدون و ما تكتمون (مائده /99): براى رسول وظيفهاى جز ابلاغ نيست و خدا از آنچه كه آشكار مىسازيد و يا پنهان مىداريد، آگاه است».
اگر قرآن در قلمرو رسالت، براى رسول حق اطاعت قائل مىشود و مىفرمايد: «و ما ارسلنا من رسول الا ليطاع باذن الله (نساء /64): هيچ رسولى را اعزام نكرديم مگر اينكه به فرمان خدا، از او اطاعت شود»، مقصود اطاعت طريقى است نه موضوعى، يعنى به پيامهاى او گوش فرا دهند و به گفتههاى او مانند انجام نماز و پرداخت زكات جامعه عمل بپوشانند، انجام چنين وظائفى در حقيقت، اطاعت فرمان خدا است، نه اطاعت پيامبر، هر چند به صورت ظاهر اطاعت پيامبر نيز به شمار مىرود و قرآن ماهيت اين نوع اطاعتها را در آيه ديگر به صورت روشن بيان مىكند و مىفرمايد: «من يطع الرسول فقد اطاع الله (نساء /80): هر كس رسول را فرمان برد، خدا را فرمان برده است».
بنابراين، در بعضى از موارد كه قرآن براى رسول به عنوان رسالت حق اطاعت قائل شده است، اطاعت حقيقى او نيست، بلكه اطاعت خدا است و به گونهاى به او نيز نسبت داده مىشود از اين جهت قرآن شخصيت رسول را از «مقام رسالت» چنين ترسيم مىكند:
«انما انت مذكر لست عليهم بمصيطر (غاشيه /1-22): يادآورى كن تو تذكر دهندهاى، نه مسلط بر آنها».
در قلمرو اطاعت: در حالى كه رسول گرامى يادآور و آموزنده و پيام رسانى بيش نيست، گاهى از جانب خدا داراى مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مىگردد كه با توجه به آن، خود شخصاً داراى مقام امر و نهى مىشود.
در اين قلمرو، پيامبر فقط گزارشگر وحى، و پيام رسان الهى نيست، بلكه رئيس دولت اسلامى است كه براى تنظيم امور امت، بايد به نصب و عزل فرماندهان و قاضيان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.
رسول گرامى آنگاه حقيقتاً داراى امر و نهى مىگردد كه از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضى و داور آنان، و مدير كليه شؤون اجتماعى و سياسى واقتصادى و دينى معرفى گردد؛ در اين هنگام است كه او علاوه بر اطاعت طريقى، داراى حق اطاعت موضوعى مىگردد كه فرمانبر از دستورات او مايه پاداش، و نافرمانى موجب كيفر مىگردد.
قرآن روى اطاعت پيامبر در موارد زيادى تكيه مىكند و بر مفسر محقق لازم است ميان دو نوع اطاعت (طريقى و موضوعى) فرق بگذارد و آيات را بر دو نوع تقسيم كند.
الف: گروهى كه بر اطاعت رسول فرمان مىدهند و قرائن گواهى مىدهد كه مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهى است كه او تبليغ مىكند، مانند انجام فرائض و دورى از محرمات در اين صورت اطاعت رسول راهى است براى اطاعت خدا،و خود رسول در حقيقت، اطاعت و عصيانى ندارد.
ب: گروهى كه او را به عنوان «اولى الامر» و فرمانده وقاضى و داور معرفى مىكند و دست او را در تنظيم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهى مىدهد در چنين مواردى، اطاعت او خود، موضوعيت پيدا مىكند و داراى احكام و خصائص مىگردد.
آيات مربوط به بخش نخست به خاطر كثرت، نياز به بيان ندارد، مهم آيات مربوط به بخش دوم است كه برخى را يادآور مىشويم:
1- «اطيعو الله و اطيعوا الرسول و اولى الامرمنكم (نساء /59) : خدا را اطاعت كنيد و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت كنيد».
شكى نيست كه رسول
پشتیبانی 24 ساعته :
09909994252
برچسب ها:
وظائف مسلمانان برابر پيامبر (ص)