از موضوعات مهمى كه طرح آن در اين پژوهش، ضرورى است، ديدگاه نائينى در باره نظام مشروطه سلطنتى است. جايگاه مشروطه، در انديشه سياسى نائينى و تفاوت نگرش او با نگاه روشن فكران مشروطهخواه به مشروطه، دو محور درخور توجه در اين زمينهاند.
- جايگاه مشروطه
در فصل اول اين پژوهش گفتيم كه مشروطه سلطنتى، كه نائينى در صدد دفاع از مشروعيت آن برآمد، نظام مطلوب و آرمانى وى نبود، بلكه او از سرِ ناچارى و اين كه شرايط و مقتضيات عصر، حكومتى بهتر از مشروطه سلطنتى را اقتضا نداشت، از آن دفاع مىكرد. معناى اين سخن، آن است كه اگر گذر زمان، شرايط ديگرى را فراهم مىساخت كه نظامى مطلوبتر از مشروطه سلطنتى، كه در انديشه سياسى او، ولايت فقيه جامعالشرائط است، امكانِ تحقق داشت، او به ضرورت عقلى و شرعى، از آن دفاع كرده و براى تحققش تلاش مى كرد. آن چه او در سلسله مراتب «حكومت مطلوب» تا «حكومت مقدور» ترسيم كرده، چيزى جز اين را ايجاب نمىكند.
بحث كنونى آن است كه رهبران مذهبى مشروطه و از آن جمله، نائينى مشروطه را چه نظامى مىدانستند و چه تصويرى از آن در ذهن داشتند؟ آيا به مشروطهاى مانند آن چه در كشورهايى چون انگلستان برقرار بود و بر اصول و مبانى خاصى استوار بود، مىانديشيدند؟ آيا چنين حكومتى مىتوانست در ايران، كه بيشتر مردم، مسلمانند و به اصول و مبانى دينى اعتقاد دارند، تحقق يابد؟ آيا به راستى شخصيت هايى چون ميرزا حسين تهرانى، آخوند خراسانى، ملا عبداللَّه مازندرانى، سيدمحمدكاظم يزدى، ميرزا حسين نائينى، در نجف و شيخ فضل اللَّه نورى، سيدمحمد طباطبايى و سيدعبداللَّه بهبهانى، آن گونه كه برخى از تاريخنگاران ادعا كردهاند،(1) تصور درستى از مشروطه نداشتند و صرفاً از نظامى كه؛ الهام از آيات و روايات و سيره پيشوايان معصوم، در ذهن خود ساخته و پرداخته بودند، دفاع يا مخالفت مىكردند يا از نظام مشروطهاى كه در مكاتب سياسى مطرح بوده و در بعضى از كشورهاى غربى تجربه شده بود؟ و يا اين كه تصور سومى از آن داشتند؟
- هدف از مشروطه، تحديد استبداد
پيش از هر توضيحى، اين مسأله بايد در نظر گرفته شود كه تلاشهاى رهبران مذهبى، كه در قالب حكومت مشروطه انجام مىگرفت، هدفى جز محدود كردن سلطنتِ استبدادى قاجار، جلوگيرى از ظلم و بيداد درباريان و صاحب منصبان و دفاع از حقوق مردم ستمديده كشور نداشت. آنان در صدد بودند كه با نظارت بر رفتار دولت مردان، هم مانع از رفتار مستبدانه دولت مردان شوند و هم از نفوذ بيگانگان در كشور جلوگيرى كنند، هر چند عملاً بر مبارزه با استبداد، بيشتر تكيه داشتند تا مبارزه با استعمار. اين مهم، هم در اعلاميهها و بيانيههاى رهبران تراز اول مشروطه، در نجف به چشم مىخورد و هم در آثار و تأليفات علماى مشروطهخواه.
آخوند خراسانى و ملا عبداللَّه مازندرانى، در رجب سال 1327 قمرى با فرستادن نامهاى براى شيخ محمد واعظ، از خطباى مدافع مشروطه، ضمن تقدير و تشكر از روشنگرىهاى وى مىنويسد:
به عموم ملت بفهمانيد كه غرض ما از اين همه زحمت، ترفيه حال رعيت و رفع ظلم از آنان و اعانه مظلوم و اغاثه ملهوف و اجراى احكام الهيه - عزّاسمه - و حفظ و وقايه بلاد اسلام، از تطاول كفار و امر به معروف و نهى از منكر و غيرها از قوانين اسلاميه نافعه للقوم بوده است.(2)
نائينى در فصول مختلف تنبيه الامه، اين نكته را يادآور مىشود كه هدف از مشروطه، «تحديد سلطنت استبدادى است». از نظر نائينى، سلطنت استبدادى، «هم اغتصاب رداى كبريايى و ظلم به ساحت اقدس احديت است و هم اغتصاب مقام ولايت و ظلم به ناحيه مقدسه امامت و هم اغتصاب رقاب و بلاد و ظلم در باره عباد است»؛ اما سلطنت مشروطه، فقط ستم به مقام مقدس امامت است و از دو ستم و غصب ديگر عارى است.
برخى نويسندگان، علت آن را «غصبى بودن تمام حكومتها تا ظهور امام زمان» ارزيابى كرده و اين ادعا را به نائينى نسبت دادهاند،(3) در حالى كه در كلام نائينى چنين مطلبى وجود ندارد و با دفاع او از نظام مشروطه و تلاش وى براى توجيه مذهبى آن، ناسازگار است. اگر كسى كمترين آشنايى با مبانى فكرى نائينى داشته باشد و تنبيه الامه را به دقت ملاحظه كند، در مىيابد كه چون از نظر نائينى و همه فقها، حكومت در عصر غيبت - بنا بر مبانى مختلف - شأن فقهاى عادل است، از اين رو، نظام مشروطه سلطنتى نيز، كه در رأس آن، شاه قرار دارد، غصب مقام امامت و ولايت امام معصوم، و در غيبتش غصب مقام ولايت فقيه عادل است.
نائينى شأن مشروطه را محدود كردن قدرت و اختيارات غاصبِ منصبِ ولايتِ فقها مىشمارد و ورود فقها را به اين عرصه، به منظور «استنقاذ حريت و حقوق مغصوبه مسلمين و تخليص رقابشان از ذل رقيت و اسارت جائرين» مىداند كه آنان «طبق دستور مقرر در شريعت مطهره - ما لا يدرك كله لا يترك كله - در تحويل سلطنت جائره غاصبه، از نحوه اولى (
پشتیبانی 24 ساعته :
09909994252
برچسب ها:
تحقیق نظام مشروطه سلطنتى